(دهلیز)- خوب و حتا خیلی خوب . اما نه عالی . بعدش هم سکوت. ببینید
(رسوایی)- فیلم هندیِ اسلامی. مسخره. سطحی مثل فیلمسازش. تنها بخش قابل توجه تنهایی و دختر است در خانه ی حاج آقا. وقتتان را تلف نکنید!
(استشهادی برای خدا)- یک طنز ِ معناگرا!. بدون منطق ِ درون متنی. بدون ساختار و حتا بدون قصّه. محصول تخیل و توهّم نویسنده از دین و جامعه.وقت داشتید ببینید برای یادگرفتن ِ اینکه در در عین ِ ادعای معنا چگونه می توان طنز و هجو ساخت
(حوض نقاشی)- خُل و چل بازی ِ مسخره و بی معنا بی سر و ته. احمقانه. بازی ِ مصنوعی شهاب حسینی و نگار جواهریان. مازیار میری اگر سعادت آبادش را فاکتور بگیریم(که خیلی دوستش دارم) این کاره نیست کلن. نبینید!
(ضد گلوله)- ترکیب الاغ واری از لیلی با من است و اخراجی های یک. جنگ را به گند کشید. فیلمی که از جشنواره ی مزلف ِ فجر دیپلم افتخار ِ بهترین فیلم می گیرد هم جز این نباید باشد!. نویسنده حتا تاریخ قطعنامه هم نمی دانسته که تاریخ شروع فیلم را نوشته سال 67 و بعد شخصیت اصلی اش را می فرستد خط مقدمی که فرت و فرت عملیات است. مگر ما چند تا عملیات داشتیم در سال 67؟. کاریکاتور احمقانه ای که حماقت کارگردانش در سراسر فیلم مشخص است. این فیلم اعصابم را خورد کرد. خصوصن اینکه با یکی از بچه های جنگ نشسته بودیم داشتیم فیلم را می دیدیم. فیلم عصبانی مان کرد. او را بیشتر از من.
(گذشته)- خیلی خوب. به نظرم اصغر فرهادی با سینما روضه می خواند - از جنس خودش البته - و آدم را درگیر می کند. گذشته شاید یک ربعش زیاد بود. گرچه این کش دار بودن را ناخودآگاه نمی توانستی حس کنی. نگاه واقع گرایانه ای به غرب و فرانسه داشت. البته که فرانسه مهد ِ لیبرال دموکراسی ِ جدید است.
مصاحبه ی فرهادی با سینما 24 درباره ی فیلم هم خوب بود
درباره این سایت